نشسته ام اینجا دوباره! گره میزنم نگاهم را در نگاهت.
گویی چشمانت به رویم لبخند میزنند. همیشه این لبخند و این نگاهت به خنده وادارم میکند.
کاش این سکوت بشکند تا دوباره در خود نشکسته ام.
نمیدانم تو ساکتی یا گوشهای من است که ناشنوا شده است. شاید دیگر لایق شنیدن صدای آرام و مهربان تو نیستم آیدینم!
نمیدانم شاید هم تقصیر طوفانی است که در درونم برپاست که با غوغایی که به پا کرده نمیگذارد صدای تو را بشنوم.
نمیدانم این همه دلتنگی چگونه در دل من جا گرفته است. آرام که میشوم صدای خنده ات به گوشم میرسد.
نمیدانم چرا اینگونه ام اما برای همین است که گاهی تمام فریادها را خاموش میکنم و ساکت مینشینم تا صدایت را بشنوم.
نمیدانم شنیدن صدایت چه جادویی در خود دارد که مرا وادار به سکوت میکند و تمام طوفانهای درونم را فرو مینشاند.
نمیدانم چگونه است هر سالی که میگذرد خاطراتت پررنگ تر میشود. شاید دلیلش احساس حضورت و تکرار خاطرات است.
نمیدانم دلیلش چیست که حتی حرف زدن از فراموشی تو انقدر برایم دور از ذهن و ناممکن است.
نمیدانم چه چیزی مرا این همه پایبند نوشتن ها و یادها کرده است اما لبخند و آرامش دلم در همین اشک ها و خاطره هاست.
نمیدانم آیدینم، هیچ چیز را نمیدانم اما این را فهمیده ام که تو را همیشه و همیشه و همیشه به یاد خواهم داشت.
نمیدانم تا چه زمان زنده خواهم بود اما این را فهمیده ام که تا زمانی که زنده ام از تو خواهم گفت.
I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER
این پست هم مال عید بود اما وقت نشد که بیام و بذارم!
بهار است، باز هم همه جا حرف از نوروز است و تازگی. باز هم هنگامه نو شدن است!
حرفها و زمزمه های عید باز هم از میان یادهایم عبور میکند و دلم را میلرزاند!
آری باز هم سکوت می آید و کنارم مینشیند و برایم دلتنگی هایم را میشمارد!
دوباره حرفهایم نامربوط میشود و نگاه هایم گیج و گنگ!
این بار هم نمیدانم که چه میشود! نمیفهمم باز مرا چه شده است که اینگونه در هم ریخته و گیجم!
دیگر سبزی و طراوت بهار را هم نمیفهمم. معنی رویش دوباره و زنده شدن را از یاد برده ام!
سومین بهاری است که به جای شادی، غم مهمان دلم است و به جای نقش بستن لبخند بر لبانم این اشک است که از چشمانم جاری است.
با همه دلتنگی هایم با همه اشکهایم باز هم یادت در این لحظات لبخندی بر لبانم می نشاند تا به خاطر داشته باشم گرچه جایت دور سفره هفت سین خالی است اما حضورت قابل انکار نیست!
بهار می آید و سرما را از دل زمین پاک میکند و جایش سبزی و گرما به زمین می بخشد.
آرزو میکنم تو هم بیایی بهار من تا سرمای دل تنگم را بگیری و شادی و آرامش را به آن بازگردانی.
باز هم عیدهایم تبریک تو را کم دارد و شنیدن صدایت!
عیدت مبارک باشد نازنین برادرم
I LOV U .... I MISS U .... I REMEMBER U 4EVER
سلام به همه دوستای گلم
امیدوارم که شاد و سلامت در کنار خانواده هاتون باشید.
سال نو رو بهتون تبریک میگم و از خدا میخوام سالی پر از شادمانی و آرامش داشته باشید و به فراتر از چیزهایی که میخواید برسید.
من واقعا معذرت میخوام واسه این مدت که نبودم اما از دی ماه پارسال تا حالا تمام برنامه هام به هم ریخته و هنوز نظم پیدا نکرده!
پدر مامان فرزانه هم قبل عید به رحمت خدا رفتن و به آیدین عزیز پیوستن و یه عالمه به مشغولیت فکری و به هم ریختگی برنامه های ما اضافه شد!
کارهای کتاب آیدین هم به زودی تموم میشه اگه خدا بخواد و کتاب آماده چاپ اولیه میشه.
از اینکه نظرات و اس ام اس هاتون رو هم جواب ندادم معذرت خواهی میکنم اما دیگه واسه اینکار نه وقت داشتم نه حواس!
کاری داشتید بهم زنگ بزنید خوشحال میشم!